درس سوم انقلاب اسلامی ،تداوم نهضت عاشورا طلوع فجر
اینک، برخیزید ای شهیدان راه خدا؛ باغبان سبز عاطفه، برای دوباره روییدن دانه سرخ وجودتان، به دیدار آمده است. برخیزید که ذوالفقار عدالت، در دست فرزند علی است! امروز، پرچم سه رنگ وطن، با نام سبز روح الله آغاز می شود و با سپیدی صبح آزادی و سرخی خون عدالت خواهان، در می آمیزد تا بر قلّه های رفیع شرافت و صداقت سرزمینمان برافراشته شود. مبارک باد طلوع فجر، در گلزار وطن.
آن روز، پرنده آهنین، حامل فرشته ای بود که بر فرودگاه چشمان منتظرانش می نشست و جاده ها، شاخه شاخه گل در مسیرش می ریختند تا باغبان بازگشته از سفر را استقبال کنند. گل ها، اشاره ای سرخ بود برای رسیدن او به بهشت زهرا؛ آنجا که جوانان عاشق، قطعه به قطعه عشق خود را با نام و تاریخ شهادت، بر مزار پاکشان امضا کرده بودند.
... و سرانجام، روح خدا بر بلندای سخن خویش، اشتیاق دیدار را به اوج تماشا رساند. آن روز، زنگ اول مدرسه ای بود که استاد عشق با درس «اللّه اکبر»، تمام مسیر را خلاصه می کرد.
چگونه یک «انقلاب» متولد می شود
در اصطلاحات سیاسی و اجتماعی، «انقلاب» (Revolution) دارای تعاریف متعدد و مختلفی است: از دیدگاه نذا اسکاچیل؛ «انقلاب سیاسی با تغییر حکومت، بدون تغییر در ساختار اجتماعی همراه است، اما انقلاب اجتماعی عبارت است از: انتقال و دگرگونی سریع و اساسی حکومت و ساختارهای اجتماعی و تحول در جهان بینی غالب کشور» و در یک جمع بندی: «انقلاب حرکتی است مردمی در جهت تغییر سریع و بنیانی ارزش ها و باورهای مسلط، نهادهای سیاسی، ساختارهای اجتماعی، رهبری، روش ها و فعالیت های حکومتی یک جامعه، که البته با خشونت توأم است».
انقلاب اسلامی ایران ، به معنی قیام و اراده مردم مسلمان و با ایمان ما برای سرنگونی حکومت ستم شاهی و برقراری حق و عدالت براساس مکتب انسان ساز اسلام است.
به طور کلی چهار عامل عمده برای وقوع انقلاب در یک جامعه لازم است که معمولاً در هر انقلابی دیده می شود:
1)نارضایتی عمیق از شرایط موجود.
2)گسترش و پذیرش اندیشه یا اندیشه های جدید جانشین (که همان جهان بینی انقلاب است).
3) گسترش روحیه انقلابی در افراد جامعه.
4) وجود رهبری و نقش آفرینی در ساختارهای سیاسی اجتماعی.
نارضایتی ویژه از وضع موجود در قشرهای مختلف دیده می شد و نشانه هایی مثل تظاهرات، درگیری و اعتصاب عمومی و تنفر همگانی از رژیم شاهنشاهی و سیاست های ضد مردمی و ضد اسلامی در مردم وجود داشت. و البته تفاوت انقلاب اسلامی ایران با سایر انقلاب ها در این بود که این نارضایتی در بخش گسترده ای از جامعه و همه گیر و به شدت واقعی و عمیق بود.
آموزه های اسلامی به عنوان جهان بینی و اندیشه سیاسی جانشین، در انقلاب اسلامی مطرح بود و در شعارها، بیانیه ها، سخنرانی ها و اعلامیه ها به وضوح، به چشم می خورد و اصالت فرهنگی آن از تفاوت های شاخص انقلاب اسلامی با سایر انقلاب های معاصر بود.
انقلاب اسلامی ایران در حقیقت ریشه در اعتقاد مردم به اسلام و پیروی آن ها از پیامبر اسلام ( ص) و ائمه اطهار دارد. همه پیامبران و امامان ما که از طرف خدا و رسولش انتخاب می شدند مردم به به یکتا پرستی ، صلح و دوستی ، صداقت و دانایی دعوت می کردند و از ظلم و ستم و شرک و نادانی باز می داشتند.پیامبران ما از حضرت نوح گرفته تا پیامبر اکرم و از حضرت علی ( ع ) گرفته تا حضرت مهدی ( عج) به فکر سود جویی و جاه و مقام نبودند و ظالمان را ابتدا با خوشرفتاری و زبان نرم به دین دعوت می کردند و اگر قبول نمی کردند جنگ را پیشه می کردند و در میدان جنگ نیز با موعظه سعی در هدایت آنها داشتند . در زمان انقلاب اسلامی ایران نیز امام خمینی ابتدا با صحبت و موعظه و پند با شاه و اطافیانش سعی در هدایت آنها داشت و وقتی دید آنها گوش به حرف قرآن و احادیث و روایات ائمه ندارند مردم هوشیار را حکم جهاد داد تا به خیابان ها بریزند و برعلیه شاه ستمکار قیام کنند.
در انقلاب اسلامی، رهبری بی نظیر و هوشمندانه امام خمینی و پیوند ویژه دینی و تاریخی روحانیت با مردم و استفاده از شبکه مساجد و انجمن های اسلامی، بهترین وضعیت را برای ایجاد یک تحول عمیق، مهیا کرده بود. رهبری امام خمینی و تدابیر ویژه و در خور تأمل ایشان، از مهم ترین عواملی است که انقلاب ایران را از سایر انقلاب ها متمایز می کند؛ زیرا مردم می دیدند یکی مثل خودشان، با شجاعت حرف می زند و با شجاعت هم عمل می کند.
«روحیه انقلابی در انقلاب اسلامی با شاخص هایی چون تسلیم ناپذیری انقلابیون در برابر اقدامات رفرمیستی رژیم و بی توجهی به اقدامات سرکوب گرانه آن و وجود روحیه شهادت طلبی و جان فشانی در راه آرمان انقلاب، به خوبی قابل اثبات است.
و با توجه به چنین عواملی است که انقلاب اسلامی ایران ـ همان طور که اندیشمندان و نویسندگان متخصص و مشهور نیز اذعان دارند ـ در شمار انقلاب های کبیر اجتماعی و سیاسی جای دارد».
چند تفاوت انقلاب اسلامی ایران با سایر انقلاب ها
1. وجود یک رهبر اندیشمند و مدبر مثل امام خمینی(ره) که از میان خود مردم برخاسته بود.
2. اهداف انقلاب، تغییر جزئی در یکی از ساختارهای جامعه نبود؛ بلکه به طور گسترده تمامی بخش ها و ساختارها را شامل می شد و ادعای انقلاب اسلامی، تغییر نظام سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی بود.
3. انقلاب اسلامی ایران بر اساس موازین و ارزش های اسلامی و جهان بینی توحیدی شکل گرفت و شعارها و اهداف سیاسی در آن، اصل نبود.
4. معمولاً انقلاب ها بر اساس منافع شخصی یک فرد یا گروه شکل می گیرد؛ اما در انقلاب اسلامی ایران، منافع شخصی مطرح نبود و هرچه بود، براساس تشکیل یک جامعه واحد اسلامی بود؛ به همین علت، آگاهی و ایمان همه آحاد کشور در آن تأثیر داشت.
5. انقلاب اسلامی ایران، برخلاف بسیاری از انقلاب های سیاسی دیگر که ساختار جامعه را عوض کرده اند، بر مبنای دین شکل گرفت و به توفیق رسید. در واقع، نخ تسبیح تمام وقایعی که در شکل گرفتن انقلاب مؤثر بودند، «اسلام» بود.
حفظ و تداوم انقلاب اسلامی ایران:
امام راحل و جانشین شایسته اش حضرت آیت الله خامنه ای ؛ بارها سفارش کردهاند که حفظ و دفاع از انقلاب اسلامی مهم تر از پیروزی آن است. دشمنان قسم خورده انقلاب با استفاده از شیوه های مختلف سعی در نفوذ در انقلاب و از بین بردن آن را دارند . در سال های قبل با توطئه و تحمیل جنگ هشت ساله و فعالیت منافقین و ترور و … گرفته و در حال حاضر هم با جنگ نرم و استفاده از روش های ضد فرهنگی و رواج فساد و بی بند و باری در جامعه نوجوانان و جوانان و بویزه دانش آموزان و دانشگاهیان را نشانه گرفته و سعی در ایجاد بدبینی به نظام را در بین آنها دارند.
راه های حفظ انقلاب و ادامه آن :
1) ایمان به خدا 2) وحدت و پیروی از رهبری
انقلاب اسلامی در کلام امام خمینی(ره)
شک نباید کرد که انقلاب اسلامی ایران از همه انقلاب ها جداست. هم در پیدایش و هم در کیفیت مبارزه و هم در انگیزه انقلاب و قیام. و تردید نیست که این انقلاب اسلامی، یک تحفه الهی و هدیه غیبی بود که از جانب خداوند منان بر این ملت مظلوم غارت زده عنایت شده است.
* ما می دانیم که این انقلاب بزرگ که دست جهان خواران و ستمگران را از ایران کوتاه کرد، با تأییدات غیبی الهی پیروز شد...
رمز پیاگر بخواهیم انقلاب اسلامی را صادر کنیم، باید کاری کنیم که مردم خودشان حکومت را به دست بگیرند».[روزی شما اول ایمان ثابت، و بعد وحدت کلمه بود
امام و انقلاب اسلامی در نگاه دیگران
دکتر فرانسیسکو اسکودرو بداته، رئیس فدراسیون جوامع اسلامی اسپانیا:
چهره حیات بخش امام خمینی(ره) در جهان اسلام، امری اغماض پذیر نیست و ایشان یکی از بزرگ ترین شخصیت های قرن حاضر محسوب می شوند. انقلاب اسلامی ایران به رهبری امام خمینی(ره) سبب بروز تحولات و دگرگونی های عظیم در جهان اسلام شد و وی چهره جدیدی از اسلام را ارائه کرد. انقلاب ایران، درس مبارزه علیه بی عدالتی و مقابله با حکومت های دیکتاتوری و غیرانسانی را آموخت. و امام خمینی(ره) با اتکا به سلاح ایمان به خداوند یکتا، در مبارزه با رژیم پر قدرت شاه در ایران، انقلاب اسلامی را به پیروزی رساند. زندگی ایشان، الگوی مناسبی برای همه مسلمانان است
میخائیل لمشف، نویسنده روسی:
از بعد بین المللی، اندیشه امام، سراسر جهان اسلام را دربرگرفت و با امریکا و اسرائیل به عنوان معضلات گریبان گیر جهان اسلام به مبارزه پرداخت و ثابت کرد که انقلاب اسلامی، با انقلاب های مادی روسیه و فرانسه متفاوت است.
پرفسور رفیق علی اف، اندیشمند آذربایجان:
بعد از پیروزی انقلاب اسلامی در ایران و استقرار نظام جمهوری اسلامی در این کشور، کشورهای همسایه و از جمله جمهوری آذربایجان، قفقاز شمالی و آسیای میانه نیز از برکات این انقلاب، بهره مند شدند.
نلسون ماندلا، رئیس جمهور سابق آفریقای جنوبی:
من با دقت، آن روزهای حساس را دنبال می کردم و معتقدم رهبری منحصر به فرد امام بود که توانست با دست خالی، انقلاب اسلامی ایران را به پیروزی برساند.
ریشه های کار کشته
یک گیاه بیابانی را تصور کن. می خواهی از ریشه در بیاوری اش؛ ولی هر چه سعی می کنی، کمتر نتیجه می گیری. انگار شرایط سخت و گرم و خشک بیابان، ریشه ها را ضخیم تر و عمقی تر کرده است. ریشه ها به هم می گویند: گیریم که هوا گرم و خشک است؛ گیریم آسمان با خاک اینجا قهر کرده و باران نمی بارد؛ مهم نیست، ما ریشه هایمان را آن قدر در دل خاک نفوذ می دهیم که قطره ای آب پیدا کنیم... . و همین کار را هم می کنند. ریشه ها به مثابه باورها و اعتقادات یک آدمی، عمیق و قدرتمند می شوند. این طور است که گیاه بیابانی را باید بی خیال شوی؛ وگرنه دست هایت از تیزی تیغ هایش آزرده می شوند. ریشه ها کاری به کمبود نیروها و امکانات ندارند. آنها تا جایی که می شود، نفوذ می کنند و نفوذ آنها در دل خاک، گیاه را راسخ تر می کند. ریشه ها، باورِ گیاهند.
باورها و اعتقادات، عجب چیزهای عجیبی اند. اساطیری ترین واژه ای که معجزه آسا ترین کارها در تاریخ کرده است. وقتی به انجام دادن کاری باور داشته باشی، اگر همه بادها هم مخالف تو بوزند، باز هم «تو» برنده ای. نورِ باور که آذینِ اندیشه تو باشد، درخشنده ترینی، پایدارترین؛ مثل همان گیاه پر از تیغِ بیابانی، از ریشه در آوردنت دشوار می شود. آن وقت گل ها و بوته ها و درخت های باغ های سرسبز استوایی به تو حسودی می کنند. حسودی می کنند که ریشه ات عمیق تر شده. حسودی می کنند که تو این همه استواری؛ ولی آنها با باران های تند موسمی می شکنند و ریشه کن می شوند.
اعتقاد، چیز عجیبی است. ریشه دار بودن آن مقوله شگفت انگیزی است. ریشه دار بودن، برای قیام کردن علیه دیگران، دیگرانی که تو را و ریشه دار بودن تو را نمی خواهند، برگ برنده توست. اعتقاد به پیروزی، عمق و نهایت توست. بال پرواز توست. سلاح بُرَنده تو در هر قیام و انقلابی است.
گفتم انقلاب... یادم افتاد انقلاب خودمان هم به سبب اعتقاد و ریشه دار بودنمان پیروز شد... ما گل های بیابانی ای بودیم که ریشه هایمان در عمق خاک، سرود اتحاد می خواندند.
نهضت امام حسین ( ع ) و انسجام اسلامی و بهره گیری انقلاب اسلمی ایران از نهضت حسین ( ع )
با ژرف نگری در تاریخ اسلام از منظری تحلیلی به این نتیجه می رسیم که بر خلاف آنچه برخی از علما مدعی شده اند، نهضت امام حسین ( ع )برای تفرقه و جدایی بین مسلمانان صورت نگرفت؛ بلکه با توجه به مبانی قرآنی و الگوی نبوی(ص)، این حرکت و نهضت ، وحدت و انسجام جامعه اسلامی را در پی داشت؛ وحدت و انسجامی که در آن مقطع زمانی در نتیجه رسوخ عصبیت جاهلی، بنیانهای اسلامی خود را از دست داده بود؛ به نحوی که اطلاق جامعه و امت اسلامی بر آن دشوار می نمود. حرکت امام حسین (ع) برای احیای دوباره این بنیانها و بر اثر احساس مسئولیت درباره آنها صورت پذیرفت.
انسجام اسلامی در گفتار امام حسین (ع)
سخنان امام حسین (ع)، به ویژه از ابتدای شروع نهضت ، به وضوح این هدف فرزند رسول الله(ص) یعنی پیگیری انسجام اسلامی بر مبنای قرآنی و الگوی نبوی(ص) را منعکس می کند. آن بزرگوار در اولین واکنش خود به درخواست بیعت بایزید به برادرش محمد حنفیه چنین می فرماید:
یا أخی والله لو لم یکن فی الدنیا ملجأ ولا مأوی لما بایعت یزیدبن معاویة ابداً؛ برادرم به خدا سوگند اگر در دنیا هیچ پناهی نداشته باشم، باز هم با یزیدبن معاویه بیعت نمی کنم.
این واکنش حضرت به خوبی بیانگر این واقعیت است که حضرت به هیج روی در مقابل گسست کامل مبانی انسجام اسلامی و جایگزین شدنِ معیارهای جاهلی انسجام نظیر برتری نژادی، عصبیت، قدرت اقتصادی و نظامی ـ که عملکرد سیاسی و دینی یزید بن معاویه و دودمان بنی امیه مصداق بارز آن است ـ سازش نخواهد کرد.
یکی از متونی که به ما در تحلیل حرکت امام حسین (ع) به سوی رهیافت یادشده یاری می رساند، وصیت نامه آن حضرت به برادرش محمد حنفیه است. حضرت دلیل نهضت و قیام خود را چنین یادآور می شود:
انّی لم أخرج اشراً و لابطراً ولاظالماً بل خرجتُ لطلب الاصلاح فی اُمة جدی(ص) اُرید أن آمربالمعروف وانهی عن المنکر وأسیربسیرة جدی وأبی علی بن ابی طالب(ع)؛ من از روی هوا و هوس، تبهکاری و ستمگری خروج نکردم، بلکه به انگیزه اصلاح در امت جدم حرکت کردم، می خواهم امر به نیکیها کنم و از بدیها باز دارم و روش جد خود و پدرم علی(ع) را دنبال کنم.
با در دست داشتن این وصیت نامه می توانیم اهداف حرکت امام حسین(ع) را در ابتدای خیزش او مورد ارزیابی قرار دهیم. این وصیت نامه از چند جهت هدف امام حسین(ع) را در جهت تحقق انسجام اسلامی بر مبنای قرآنی و الگوی نبوی(ص) برجسته می سازد:
1. امام حسین(ع) با بیان جمله : «انّی لم اخرج اشراً و لابطراً...» حرکت و خروج خود را خروج علیه حکومت اسلامی و مختل کردن نظم و انسجام آن که مستلزم ظلم و فساد در جامعه باشد، نمی داند. بلکه حکومتِ وقت را، با این بیان خویش، به وضوح حکومتی غیر اسلامی معرفی می کند.
2. حضرت در این عبارت، از کلمه خروج به معنای قیام و به پا خواستن استفاده می کند. از سوی دیگر، او دلیل قیام و خروج خویش را اصلاح امت جدش قلمداد می کند. در واقع وی با آوردن عبارت «طلب اصلاح» به کجروی و انحراف از مبانی اسلامی توسط امت جدش اشاره دارد و با درج کلمه «جدّی»، جایگاه و نقش خویش را در قبال اسلام و مسلمانان و جامعه اسلامی یادآور می شود.
3. اصل دیگری که حضرت در وصیت نامه اش مورد تأکید قرار داده، امر به معروف و نهی از منکر است. می توان استنباط کرد که او با دعوت به امر به معروف و نهی از منکر، بعد از اعلان خروج و بیانِ طلب اصلاح در امت جدش رسول الله(ص)، هر سه رکن انسجام بخش جامعه و تمدن اسلامی ـ یعنی دین، جانشین پیامبر یا امام و حاکم جامعه اسلامی و مسلمانان ـ را مورد خطاب قرار می دهد و به وضوح به عدم انسجام جامعه و تمدن اسلامی، در این مقطع زمانی، یعنی در آغاز شروع نهضتش ، صحه می گذارد.
گفتار امام حسین (ع) و مبانی قرآنی انسجام
در این مبحث، با توجه به سخنان امام حسین (ع)، ترسیم وضعیت جامعه، مبتنی بر مبانی قرآنی انسجام، مورد نظر است.
1. دین
در این مقطع زمانی، تعالیم و آموزه های راستین دین مبین اسلام که نشأت گرفته از وحی الهی و حامل جوهره وحدت و انسجام جامعه اسلامی بود متروک گشته و اسلام جبری مسلک و جاهلی در نهادهای اجتماعی و حکومتی استقرار یافته بود. رسوخ این طرز تفکر را می توان در گفتار مدعیان این نوع اسلام مشاهده کرد. شمربن ذی الجوشن در گفتاری که حکایت از مسلکِ جبری او می کند، در روز عاشورا خطاب به یکی از یاران امام(ع) چنین می گوید: «خداوند به زودی کشنده تو و مولایت خواهد بود.»یا عمروبن حجاج، از فرماندهان سپاه کوفه، به یاران خود چنین می گفت:
یا اهل الکوفة إلزموا طاعتکم وجماعتکم ولا ترتابوا فی قتل من مرق من الدین و خالف امام؛ ای کوفیان، از ابن زیاد و جمع خود دست نکشید و در کشتن کسی که از دین بیرون رفته و با امام خود مخالفت کرده، تردید نکنید
هنگامی که امام حسین(ع) و یارانش در روز عاشورا به نماز ایستاده بودند، حصین بن تمیم فریاد می زد: « انها لاتقبل؛ نماز شما پذیرفته شده نیست.» همچنین وقتی عمربن سعد مورد اعتراض قرار گرفت که چرا به سبب حکومت ری امام حسین(ع) را کشتی، در پاسخ گفت: «این کار از جانب خدا مقدر شده بود.» این سخنان به روشنی نشان دهنده این مهم است که چه انحراف عمیقی در دین روی داده و چگونه سردمداران اموی و علمای وابسته به آن، عامدانه اسلام را وارونه جلوه داده بودند. از این رو، دین در کلیت آن قادر نبود به عنوان رکن بنیادین و انسجام بخش جامعه اسلامی، نقش ایفا نماید.
2. مردم
مردم (=مسلمانان)، به عنوان یکی از سه رکن انسجام بخش جامعه اسلامی فرسنگها با آنچه قرآن و سنت رسول الله(ص) ترسیم می کرد، فاصله داشتند. به جز تعداد اندکی، عموم مردم در جهالت به سر می بردند و به جایگاه و مسئولیت خطیر خود در جامعه اسلامی آگاه نبودند و به شدت گرفتار اسلام منحرفی بودند که سردمداران جاهلی تبلیغ می کردند. لذا کورکورانه از اربابان جاهلی اطاعت می کردند و در همسویی کامل با آنها در جهت اضمحلال کامل فرهنگ عمیق اسلامی قدم بر می داشتند. امام حسین (ع) در تعبیر زیبایی آنان را چنین معرفی می کند: «فأصبحتم إلباً علی أولیائکم و یداً علیهم لأعدائکم؛ همه با هم دشمن دوستان خود، و یکدست بر آن شدید تا دشمن خود را خرسند کنید.» حضرت در توصیفی دیگر در خطبه اش در روز عاشورا چنین می فرماید:
فقبحاً لکم، فانّما انتم من طواغیت الاُمة و شذاذ الاحزاب و نبذة الکتاب و نفثة الشیطان و عصبة آلاثام و مُحرفی الکتاب و مطفیء السنن و قتلة اولاد الانبیاء و مبیری عترة الاوصیاء؛
زشتی بر شما باد، شمایید سرکشان امت و نابابان طوائف و دور افکنان قرآن و بارورشدگان شیطان و هواداران گناه و تحریف کنندگان قرآن و خاموش کنندگان سنت رسول الله(ص) و کشندگان اولاد انبیا و نابودکنندگان خاندان اوصیا.
کاملاً پیداست که با وجود مسلمانانی این چنین که کمترین آگاهی و مسئولیت پذیری نسبت به مبانی اسلامی ندارند، آینده روشنی برای موجودیت جامعه و تمدن اسلامی قابل ترسیم نیست؛ جامعه ای که در آن، دین و مؤمنان در کنار هم قرار ندارند، اکثر مردم دین را برای دنیا طالب اند و قدرتمندان و اربابان جاهلی از انحراف به وجود آمده در آن، برای بسط سلطه خویش بر مردم سود می جویند.
3. رهبری جامعه اسلامی
سومین رکن انسجام جامعه و تمدن اسلامی، در مقطع قیام امام حسین(ع)، یعنی حاکم جامعه که خود را جانشین رسول الله(ص) معرفی می کند، در توصیف امام حسین(ع) از او چنین خوانده می شود: «یزید رجلٌ فاسقٌ شارب خمرٍ قاتل النفس المحرمة معینٌ بالفسق؛ یزید مردی است تبهکار و شرابخوار و قاتل انسانهای محترم، که آشکارا گناه می کند.» امام(ع) در جای دیگر می فرماید: «مسندنشینان اطاعت خدا را ترک و پیروی شیطان را بر خود واجب کرده اند و فساد را ترویج و حدود الهی را تعطیل ساخته اند.»
حضرت با این سخنان، رکنِ سوم انسجام تمدن اسلامی را فاقد مشروعیت و صلاحیت می داند و وجود شخصیتی مانند یزید در رأس آن را معضل و آسیبی اساسی برای جامعه اسلامی ترسیم می کند و چاره کار را در احیا و بازسازی هر سه رکن انسجام جامعه اسلامی (دین، رهبری و مردم) می شمارد و اذعان می دارد که اگر این سه رکن به صورت مناسب و به شکل صحیح در کنار هم قرار گیرد، بین آنها انسجام شکل خواهد گرفت. حضرت چگونگی این مهم را در نامه ای به بزرگان کوفه یادآور می شود:
اما بعد، خداوند محمد(ص) را بر خلایق خویش برگزید و او را به پیامبری خود گرامی داشت. پس او را نزد خود بُرد، در حالی که رسالتش را انجام داده و به صلاح مردم عمل کرده بود. ما خاندان و اولیا و اوصیا و وارثان او و سزاوارترین مردم به جانشینی او بودیم که دیگران بر ما پیشی جستند، ما تفرقه را نخواستیم و به عافیت (وحدت و انسجام) پاسخ گفتیم. این در حالی بود که ما می دانستیم ما برحق ولایت از متولیان آن سزاوارتریم... انا أدعوکم الی کتاب الله و سنة نبیه، فان السنة قد اُمتیت و ان البدعة قد اُحییت و إن تسمعوا قولی و تطیعوا أمری اهدکم سبیل الرشاد؛ من شما را به پیروی از کتاب خدا و راه و روش پیامبر(ص) فرا می خوانم، به درستی که سنت پیامبر(ص) از بین رفته و بدعتها و احکام ناروا زنده شده، پس اگر گوش به این پیام فرا دهید و آن را بپذیرید شما را به سعادت رهبری خواهم کرد.
با جمع بندی سخنان امام حسین(ع) می توان به این نتیجه رسید که او قیام خود را موجب انسجام تمدن اسلامی و استمرار حرکت عظیم اسلامی به رهبری رسول الله(ص) و انتقال آن به آیندگان و ترسیم خطوط کلی حرکت آیندگان می داند. لذا نمی توان آن حضرت را از بین بَرنده انسجام اسلامی قلمداد کرد، چرا که همان گونه که گذشت، در این دوره هیچ گونه انسجامی مبتنی بر آموزه های اصیل و جاودان اسلامی عینیت خارجی نداشت و اگر انسجام یا به تعبیر صحیح تر عصبیتی وجود داشت، اساس و اصول آن بر معیارهای جاهلی استوار بود. از همین رو، امام حسین(ع) قیام خویش را مطابق سیره جدش محمد مصطفی(ص) ارزیابی می کند و در پایان وصیت نامه اش می نویسد: «وأسیر بسیرة جدی.»
با توجه به همین رویکرد، امام حسین(ع)وقتی ظهر عاشورا در مقابل مردم جاهل قرار می گیرد، طی خطبه ای پس از معرفی خود و سرزنش کوفیان می فرماید:
الاان الدّعی وابن الدّعی قدر رَکَزَ بین اثنتین بین السلة والذلة وهیهات منّا الذلّة؛ آگاه باشید که زنازاده ای فرزند زنازاده ای بر یکی از دو چیز پا فشرده است: بر کشتن ما و یا بر ذلت ما؛ و هیهات که ما ذلت را بپذیریم.
و بلافاصله پس از این جمله به صورت زیبایی به سه مبنای قرآنیِ انسجام اسلامی تمسک می جوید و در پیامی زیبا و تاریخ ساز می فرماید: «أبی الله ذلک و رسوله و المؤمنون؛ خداوند و پیامبر(ص) و مؤمنان این ذلت را نمی پذیرند.»و در پایان خطابة خویش شعر بلندی را قرائت می فرماید که می توان جواب بسیاری از پرسشها را در آن جست وجو کرد. مَطلع این شعر بلند چنین است:
فَاِن نهزم فهزَّامون قَدِمآ وإن نُهزَم فغیرُ مُهزَّمینا
«اگر دشمن را بشکنیم [برآن پیروز شویم]، از دیر باز شکننده بوده ایم و اگر مغلوب شویم، باز شکست نخورده ایم.»
در واقع پیروزی نظامی امام حسین(ع) در روز عاشورا و یا عدم پیروزی او تفاوت چندانی با هم نداشت. چرا که او با حرکت آگاهانه خود ـ همانند جد بزرگوارش ـ نظام و انسجام جاهلی را با چالشی عظیم روبه رو ساخت؛ چالشی که از همان روز عاشورا با پیوستن حربن یزید ریاحی و تعدادی دیگر به امام حسین(ع) و شهادت آنها در مسیر اهداف حسینی که همانا انسجام تمدن اسلامی بر مبنای قرآنی و الگوی نبوی(ص) بود، کاملاً هویداست. پیوستن حرّ از آن نظر اهمیت مضاعف دارد که در هیچ رویارویی دیده نشده است که افراد سپاه غالب به سپاه مغلوب بپیوندند.
با این توصیفات، هدف انسجام بخشی امام حسین(ع) از نهضتش کاملاً مشخص است. از این رو، به هیچ وجه نمی توان حرکت آن حضرت را مانند گفته ابن العربی مالکی و ابن تیمیه در جهت تفرقه امت اسلامی و فساد در جامعه قلمداد کرد؛ چرا که اساساً در این دوره جامعه و امت اسلامی به معنای قرآنی آن موجودیت خارجی نداشته است. وجود طیف عظیمی از دینداران که بخشی از آنان را صحابه و تابیعن به خود اختصاص می دادند، در این دوره به هیچ وجه قابل انکار نیست، ولی متأسفانه همین دینداران تا قبل از قیام امام حسین(ع) شناخت و آگاهی کافی از مبانی انسجام اسلامی و نقش رهبری در پیشبرد آن و مسئولیت پذیری نسبت به آن نداشتند.
سئوال مهمی که باقی می ماند، آن است که حضرت تا چه حد در اهدافی که از راهبرد سیاسی و گفتارش استنباط می شود، موفق بوده است. به دیگر سخن، آیا مسلمانان توانستند از لابه لای عملکرد سیاسی و گفتار امام حسین(ع) رهیافتی برای آینده تمدن اسلامی جست وجو کنند یا خیر؟
سؤال:
منظور امام خمینی این جمله « طرفداران من در گهواره ها خفته اند » چه بود و چرا این جمله را فرمود؟
وقتی ساواک امام را دسگیر کرد یکی از مأموران ساواک با طعنه به امام گفت این طرفداران تو در کجا هستند؟
و امام با همان متانت همیشگی خود می فرمایند: سربازان و طرفداران من در گهواره های خود خوابیده اند.
با شنیدن این سوال این شعر به ذهنم آمد که :
هر بیشه گمان مبر که خالی است شاید که پلنگ خفته باشد.
بی شک آن عارف روشن ضمیر به درستی وقایع سالهای بعد را پیش بینی کرده بود و می دانستند که نسل جدید طرفداران نهضت او هستند و در راه عقیده و ایمان خود از همه هستی و نیستی خود خواهند گذشت.
امام خمینی (ره) نهضت خفته ای را در جهان بیدار کرد و این بیداری نشانه ای از الگودهی انقلاب اسلامی ایران به سایر کشور ها است. گهواره نشینان سال 42 در کنار رهبر دینی و روحانیت در سال 57 انقلاب کردند و اکنون می بینیم که گهواره نشینان دیروز در کشور های تونس و مصر و ... هم قیام کرده اند.گهواره نشینان امام در هشت سال دفاع مقدس نشان دادند که سخن پدر پیرشان را به مرحله عمل رساندند و با رشادت و دلیری و ایثار و ایستادگی در کنار رهبر عزیز شان حضرت آیت الله خامنه ای که مانند خورشیدی تمام جهان از پرتو نور آن استفاده می کنند ایران اسلامی را به پیروزی رساندند و نگذاشتند خون شهیدان انقلاب و رشادت های امام و پیروانش هدر رود.
دو امانت بزرگی را که پیامبر پس از خود برای امت خود به یادگار گذاشت را نام ببرید:
قال رسو ل الله صلی الله علیه و آله وسلم :
انٌی تارک فیکم الثقلین کتاب الله و عترتی (اهل بیتی )
ما ان تمسکتم بهما لن تضلٌوا ابدا و انٌهما لن یفترقا حتٌی یردا علیٌ الحوض
ای مردم من از بین شما ولی دو چیز گرانبها ارزشمند را در میان شما به امانت می گذارم دو چیز که از هم جدایی ناپذیرند «قران کتاب خدا ، اهل بیت و عترتم » که اگر به این تمسک جویید هر گز گمراه نخواهید شد . خدای بزرگ به من خبر داده که این دو امانت تا قیامت با هم خواهند بود .تا زمانی که در کنار حوض کوثر بر من وارد شوند
اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید لطفا ابتدا وارد شوید، در غیر این صورت می توانید ثبت نام کنید.